Classic cluster: The team at Fairchild Semiconductor, shown here in 1960 in San Jose, California, would produce the first integrated circuit from silicon. Two, Gordon Moore and Robert Noyce, would later found Intel
منبع: MIT Technology review
برای 50 سال متخصصان سعی کرده اند تا بفهمند که چه چیزی دره سیلیکون را دست نیافتنی کرده است. جواب،مردم این منطقه است.از 1960، سیلیکون ولی توجه دنیا را همچون مرکز تولید تکنولوژی به دست آورده بود.دره سیلیکون صنعت الکترونیک مایکروویو را تولید کرده بود و الگویی برای همکاری صنعتی – آکادمیک درست کرده بود.رئیس جمهور فرانسه شارل دو گل از دره سیلیکون بازدید کرد واز تحقیقات تولیدی پارکهای فناوری آن در میان مزارع و باغات میوه جنوب سان فرانسیسکو شگفت زده شد.
دانشگاه استنفورد،که درقلب دره سیلیکون قرار دارد،شرکتهایی نظیر اچ پی ،شرکای واریان، واتکینز- جانسون و تکنولوژی های کاربردی را به دنیا آورد.این شرکتها صف مقدم تکنولوژی را جلو می بردند.به روشنی در دره سیلیکون در نوآوری و کارآفرینی چیزی نامتعارف داشت اتفاق می افتاد.
به زودی، سایر مناطق سعی در کپی از این جادو کردند. اولین تلاش برای بازخلق دره سیلیکون توسط کنسرسیومی از شرکت های های –تک در نیوجرسی در اواسط دهه 1960 آغاز شد. آنها فردریک ترمن را که از دانشگاه استنفورد به عنوان رئیس دانشگاه، پرفسور و رئیس دانشکده مهندسی بازنشسته شده بود استخدام کردند.
ترمن که گاها به عنوان" پدر دره سیلیکون" نامیده می شود، مدرسه تازه تاسیس استنفورد را به موتور نوآوری تبدیل کرده بود. با تشویق دپارتمانهای علوم و مهندسی به همکاری با هم، اتصال آنها به شرکتهای محلی، و تمرکز تحقیقات به نیاز صنایع، او فرهنگ همکاری و تبادل اطلاعات را خلق کرد که از آن زمان منطقه دره سیلیکون را تعریف کرده است.
این ترکیبی بود که نیوجرسی به دنبال تکرارش بود. محلی که مرکز- خانه ی پیشرو فناوری برتربرای آزمایشگاهای 275 شرکت شامل آر سی ای، مرک، و خالقان ترانزیستور، ازمایشگاه بل بود.کارکنان علوم و مهندسی ان 50 هزار نفر بودند.اما به علت نبود دانشگاههای مهندسی معتبر در منطقه، شرکتها مجبور به استخدام از بیرون بودند، و آنها ترس از دست دادن استعدادها و بهترین تکنولوژیست هایشان را داشتند.با آنکه دانشگاه پرینستون در همسایگی بود دانشکده هایش از تحقیقات کاربردی و چیزهایی که به صنعت مربوط می شدند پرهیز می کردند.
رهبران ایالتی و کسب و کار نیوجرسی ، به رهبری آزمایشگاه بل، تصمیم گرفتند که راه حل ساخت دانشگاهی خیلی شبیه استنفورد می باشد. و این چیزی بود که آرزو می کردند ترمن انجام دهد.
ترمن طرحی کشید، اما نتوانست اجرایش کند، زیرا صنعت مشارکت نکرد. این داستان بوسیله ی استوارت لزلی مستند شد و رابرت کارگن در سال 1996 مقاله ای با عنوان " فروش دره سیلیکون" نوشت . آنها می نویسند که چگونه آر سی ای مشارکت با آزمایشگاه بل را امضا نمی کند، چطور اسو نمی خواست بهترین تحقیقات خود را با دانشگاه تقسیم کند، و چگونه شرکت مرک و سایر شرکتهای دارویی خواستند دلارهای تحقیقاتی خود را در خانه نگه دارند.با وجود نیازهای مشترک ، شرکتها نتوانستند با رقبایشان کار کنند.
ترمن بعدا دوباره در دالاس سعی کرد. اما به دلایل مشابه شکست خورد.
در سال 1990، پرفسور مایکل پورتر از مدرسه کسب وکار هاروارد روش نوینی برای خلق مراکز نوآوری منطقه ای پیشنهاد کرد که این بار در نزدیکی دانشگاههای تحیقاتی موجود ایجاد می شد. او مشاهده کرد که تمرکز جغرافیایی شرکتهای مرتبط و تهیه کننده های متخصص بازده خوب و مزایای هزینه ای خوبی دارند.پورتر درخواست کرد که با خوشه کردن این اجزا، مناطق به طور مصنوعی می توانند نوآوری را تحریک کنند.
پورتر و گروه مشاورین دنباله رو روش شناسی او خوشه ها را رای دولتها و تمام دنیا تجویز کردند.فرمول همیشه یکسان بود: یک صنعت داغ و بروز انتخاب کنید، یک پارک صنعتی کنار دانشگاه تحقیقاتی بسازید، سوبسید ها و مشوق ها را برای صنایع منتخب برای قراردادن در آنجا تهیه کنید، و سرمایه گذاری مشترک خلق کنید.
چیزی که پورتر و ترمن در شناختش اشتباه کردند نه آکادمی،صنایع و حتی سرمایه گذاری تحقیقات نظامی در هوافضا و الکترونیک باعث خلق دره سیلیکون نبود. این مردم و روابط بودند که ترمن با احتیاط از بین دانشکده استفورد و رهبران صنایع پرورش داده بود.
پرفسور داشگاه برکلی کالیفرنیا خانم آنالی ساکسنیان اهمیت مردم، فرهنگ و ارتباطات را فهمید. کتاب او منتشرشده در 1994" مزایای منطقه ای: فرهنگ و رقابت در دره سیلیکون" تکامل دره سیلیکون را با جاده 128 – حلقه ی کمربندی دور بوستون-مقاسیه می کند تا توضیح دهد که چرا هیچ منطقه ای نتوانسته موفقیت کالیفرنیا را تکرار کند.
متاسفانه، معجزه هیچ وقت و هیچ جا اتفاق نیفتاد. صدها منطقه ده ها میلیارد دلار در سرتاسر دنیا برای ساخت نسخه خودشان از دره سیلیکون هزینه کردند. اما یک موفقیت هم دیده نشد.
ساکسنیان اشاره می کند که تا سال 1970 ، بوستون در آغاز فعالیتها و سرمایه گذاری های مشترک خیلی جلوتر بود. بوستون مزایای بزرگی داشت چون به مراکزصنایع سواحل شرقی نزدیک بود.تا 1980 سیلیکون ولی و جاده 128 شبیه هم بودند: ترکیب شرکتهای بزرگ و کوچک تکنولوژی، دانشگاههای سطح جهانی، سرمایه گذاریهای مشترک، و سرمایه گذاری نظامی. و بعد سیسکون ولی از جاده 128 جلو میزند وسبقت می گیرد.
علتها در ریشه هایشان و فرهنگ است. نرخ رشد بالای شغل و تشکیل شرکتها، شبکه های متخصص و تبادل اطلاعات آسان دره سیلیکون بود که برتری داد. شرکتهای دره فهمیدند که همکاری و رقابت در عین واحد منجر به موفقیت می شود- ایده ای که حتی در قوانین نا معمول بجزتوافقهای غیررقابتی منعکس بود. اکوسیستم آزمایش ، ریسک پذیری، ودرسهای گرفته شده از شکستها و موفقیتها را حمایت می کرد. به عبارت دیگر یک سیستم باز بود- یک غول و واقعی شبکه اجتماعی خیلی پیشتر از فیس بوک بود.
توجه کنید که از 1995 تا 2005 ، 52.4% از سرمایه گذاران مهندسی و استارت آپ ها در دره سیلیکون ولی یک یا چند نفر از آنها در خارج از آمریکا متولد شده اند.این دوبرابر کل آمریکاست. مهاجرانی که برای سرمایه گذاری در سیلیکون ولی می آیند سریعا تطبیق پیدا می کنند. آنها قادر بودند به راحتی درگیر شوند، شبکه های خود را بسازند، و به مساوات مشارکت کنند. امروزه محوطه دانشگاهی شرکتی مانند گوگول شبیه سازمان ملل می باشد. کافه تریای آنها هات داگ سرو نمی کند، آنها غذا های چینی و مکزیکی ، کاری شمالی و جنوبی هندی سرو می کنند.
این گوناگونی – واقعا نوعی آزادیست- در تمام نوآوری پیشرفت می کند. فهم بازارهای جهانی که مهاجران با خود می آورند ، دانش در بخشهای مختلف، و ارتباطی که آنها با کشور مادریشان ایجاد می کنند مزیت رقابتی غیر قابل بحث برای سیلیکون ولی ایجاد کرده است برای رشد درتولید از رادیو تا چیپ کامپیوتری تا تولید موتورهای جستجو، رسانه اجتماعی، وسایل پزشکی و تکنولوژی انرژی پاک.
منبع اصلی:http://www.technologyreview.com/news/516506/silicon-valley-cant-be-copied